شتافتن، تمام کردن. (تاج المصادر بیهقی). تمام گردانیدن. (منتهی الارب). به کمال رسانیدن: بعد از استیعاب ابواب آداب و استکمال جمال حال بخدمت آلتونتاش خوارزمشاه موسوم شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 284) ، نیکو کردن. (منتهی الارب)
بالکانه. دری کوچک بود در دیوار که ازو پنهان به بیرون نگرند و بود نیز که مشبّک کنند. در مشبک کوچک را گویند اگر آهنین بود و اگر چوبین باشد. پنجره. (فرهنگ اسدی چ پاول هورن). دریچه. (فرهنگ جهانگیری). در مشبک بود یعنی دریچه باشد در دیوار خانه که از پس آن بیرون نگرند چون شبکه مشبک اگر آهنین بود و اگر چوبین بود، آنرا نیزپنجره گویند و مردم را ببینند و مردم ایشان را نبینند. (اوبهی) : بهشت آئین سرائی را بپرداخت ز هرگونه در او تمثالها ساخت ز عود و چندن او را آستانه درش سیمین و زرین پالکانه. رودکی یا ابوالمثل. برآستانۀ وحدت سقیم خوشتر دل بپالکانۀ جنت عقیم به جوزا. خاقانی. ترسم ز پالکانۀ دیده فروجهد این چند قطره خون که محل وفای تست. کمال اسماعیل. مشبّکات رواق سپهر پیروزه ز پالکانۀ ایوان تست پنجره ای. خواجۀ شمس الدین محمد ورکانی (از فرهنگ جهانگیری). ، غرفه. (رشیدی). ستاوند، بام بلند: از برون تاب خانه طبع یابی نزهتم وز ورای پالکانۀ چرخ بینی منظرم. خاقانی. ، شروع در درو کردن غله، پاسنگ ترازو