جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با یکدنده

یک دنده

یک دنده
مستبد خودرای لجوج: آدم یک دنده ایست، آرام یکنواخت. تاصبح یک دنده خوابید
فرهنگ لغت هوشیار

بندنده

بندنده
بند کننده: (گفت که دیوانه نه ای لایق این خانه نه ای رفتم و دیوانه شدم سلسله بندنده شدم) (مولوی)
بندنده
فرهنگ لغت هوشیار