جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با همراستا

همرافته

همرافته
مفهوم. آنچه به فهم درآید. (برهان). از برساخته های دساتیر است. (از حواشی معین بر برهان)
لغت نامه دهخدا

براستا

براستا
در حق درباره در باب: (اینک باعنان تو نهادم مکافات این مکرمت را که براستای من کردی) (بیهقی 34) (لازم الاضافه است)
براستا
فرهنگ لغت هوشیار

براستا

براستا
رهنمای دانا و هشیار. (آنندراج) ، مشید. ساخته. ساخته شده. رجوع به افراشته شود
لغت نامه دهخدا

براستا

براستا
مُرَکَّب اَز: ب + راستا، براستای. در حق. درباره. درباب. (فرهنگ فارسی معین) : اینک عنان با عنان تو نهادم مکافات این مکرمت را که براستای من کردی. (تاریخ بیهقی)، و هارون براستای وی (فضل برمک) آن نیکویی فرمود کز حد بگذشت. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 415) ، تشیید. شید. برافراشتن بنا. (ترجمان القرآن) : و پادشاهان محتشم را حث ّ باید کرد بر برافراشتن بناء... (تاریخ بیهقی)، رجوع به افراشتن شود
لغت نامه دهخدا