خالص کردن. بی آمیزش ساختن. اخلاص. (ترجمان القرآن). پاک و خالص کردن: جهان ویژه کردم ز پتیاره ها بسی شهر کردم بسی باره ها. فردوسی. جهان ویژه کردم به بُرّنده تیغ چرا دارد از من به دل شاه ریغ؟ فردوسی. ، خاص کردن. مخصوص کردن، از خواص و مقربان خود قرار دادن. رجوع به ویژه و شواهد آن شود