جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با وا دارد

وا داد

وا داد
باز دادن، منع ممانعت (ناظم الاطباء) : (زاهد از منعت کند از عاشقی گو طریق عشق را وا داد نیست) (اسیری لاهیجی)
وا داد
فرهنگ لغت هوشیار

وا دادن

وا دادن
باز دان پس دادن: (چون بیاید شام و دزدد جام من گویمش واده که نامد شام من) (مثنوی)، رها کردن ول کردن، منقطع گشتن درد موقتا، رضا دادن بکاری که قبلا با آن مخالفت میورزیده اند: (سرش چون رفت خانم نیز وا داد تمامش را چو دل در سینه جا داد) (ایرج میرزا)
وا دادن
فرهنگ لغت هوشیار

وفا دار

وفا دار
کسی که دردوستی زناشویی یا خدمت بمردم صادق و صمیمی باشد
وفا دار
فرهنگ لغت هوشیار