جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نهان کردن

نهان کردن

نهان کردن
اختفا، استتار، پنهان کردن، پوشاندن، پوشیدن، مخفی کردن، نهفتن
متضاد: آشکار ساختن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

نشان کردن

نشان کردن
نشان گذاشتن علامت گذاشتن، توقیع کردن برنامه و مکتوب، مهر کردن امضا کردن: و تا دست بکار برد پای فرازمین نکرد قلم تا بر کاغذ نهاد قلم در ملک کشید و تا نشان کرد علامت خیر کس ندید، انگشتری یا حلقه برای دختر نامزد خریدن و در انگشت وی کردن بنشانی نامزدی نامزد کردن
فرهنگ لغت هوشیار

نهار کردن

نهار کردن
گرسنه ماندن گرسنگی کشیدن: (... کار بدرجه ای بکشید که نیز هیچ نخورد و روزها برآمد و نهار کرد و اطباء در معالجت او عاجز آمدند)، ناشتا شکستن: (گر همچو صبح صاف بود اشتهای تو با قرص آفتاب توانی نهار کرد) (مخلص کاشی آنند)
نهار کردن
فرهنگ لغت هوشیار