محافظت. (ناظم الاطباء). حفظ. نگاه داری. پاسداری: سپه را نگه داری شهریار به از جنگ در حلقۀ کارزار. سعدی. - نگه داری کردن، نگاه داشتن. حفظ و حراست کردن. سرپرستی و مواظبت کردن
محافظت. پاسبانی. (ناظم الاطباء). حفظ. حراست. نگه داشت. (یادداشت مؤلف) ، پرورش. (ناظم الاطباء). مواظبت. (فرهنگ فارسی معین). مراقبت. (ناظم الاطباء). رجوع به نگاه داری کردن و نگه داری کردن شود