معنی نپذیرفتنی - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با نپذیرفتنی
ناپذیرفتنی
- ناپذیرفتنی
- قبول نکردنی. غیرقابل قبول. باورنکردنی
لغت نامه دهخدا
پذیرفتنی
- پذیرفتنی
- در خور پذیرفتن قبول کردنی پذرفتنی، باور کردنی قابل قبول، سندی که قابل قبول باشد
فرهنگ لغت هوشیار
پذیرفتنی
- پذیرفتنی
- درخور پذیرفتن. قبول کردنی. قابل قبول، در اصطلاح بانک سندی که قابل قبول باشد
لغت نامه دهخدا
پذیرفتنی
- پذیرفتنی
- باورکردنی، پسندیده، قابل قبول، مطلوب، مقبول، موردپسند
متضاد: غیرقابل قبول، نپذیرفتنی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
ناپذرفتنی
- ناپذرفتنی
- نپذیرفتنی. نامقبول. غیرقابل قبول. نشنودنی. که قابل اطاعت کردن نیست
لغت نامه دهخدا