جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نام آوران

نام آوردن

نام آوردن
مشهور شدن. (ناظم الاطباء). صاحب شهرت و آوازه شدن. به نام و شهرت رسیدن. نام آور شدن:
با کفَش ابر می ندارد پای
با دلش بحر می نیارد نام.
انوری.
رجوع به نام آور و نام آوری شود.
- نام به ابر اندر آوردن، بلندنام گشتن. شهرت جهانی یافتن. بلندآوازه شدن:
یکی نامداری بد ارژنگ نام
به ابر اندر آورده از جنگ نام.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

ناز آوردن

ناز آوردن
ایجاد نعمت و رفاه کردن، شادی آوردن: کنون دانش و داد باز آوریم بجای غم و رنج ناز آوریم. (شا. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

نرم آوردن

نرم آوردن
نرم کردن. چیز سفت و سخت یا خشکیده را نرم و تر و تازه کردن:
به هنگام نان شیر گرم آوری
بدان شیر این چرم نرم آوری.
فردوسی.
رجوع به نرم به معنی املس شود
لغت نامه دهخدا

ناز آوردن

ناز آوردن
ظاهراً به معنی شادی آوردن و ایجاد شادی و آسایش و نعمت کردن:
کنون دانش و داد باز آوریم
بجای غم و رنج ناز آوریم.
فردوسی.
که تا زنده ام هیچ نازارمت
برم رنج و همواره ناز آرمت.
اسدی
لغت نامه دهخدا

نام ونان

نام ونان
شهرت وثروت جاه ومال: هرساعتی بشارت دادی مراخرد کاین حله مرترابرساندبنام ونان. (فرخی) (مرادازحله شعراست)
فرهنگ لغت هوشیار

نام آوری

نام آوری
شهرت معروفیت سرشناسی: دروغی نگویم درین داوری بحجت زنم لاف نام آوری. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

نام آوری

نام آوری
نامبرداری. نامداری. شهرت. آوازه. بلندآوازگی. نام آور بودن. مشهور و معروف و سرشناس بودن. معروفیت. سرشناسی:
هرکه در مهتری گذارد گام
زین دو نام آوری برآرد نام.
نظامی.
دروغی نگویم در این داوری
به حجت زنم لاف نام آوری.
نظامی.
به هر کار کو جست نام آوری
در آن کار دادش فلک یاوری.
نظامی
لغت نامه دهخدا