معنی نا خوش داشت - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با نا خوش داشت
ناخوش داشتن
- ناخوش داشتن
- دارای مریض بودن پرستاری بیمار رابعهده داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
ناخوش داشتن
- ناخوش داشتن
- نپسندیدن. پسند نکردن. خوش نداشتن. ناپسند شمردن. کراهت داشتن. استنکار. تسخط. تطهم، تنغیص. ناگوار کردن. تباه کردن. مکدر کردن:
پیوسته غمت مرا مشوش دارد
عیش خوش من عشق تو ناخوش دارد.
علیشاه بن سلطان تکش
لغت نامه دهخدا