معنی مهراز
- مهراز
- معمار، آرشیتکت
واژههای مرتبط با مهراز
مهراز
- مهراز
- راز بزرگ
مهراز
- مهراز
- به لغت مراکش، هاون. مهراس. (ناظم الاطباء). و رجوع به مهراس شود
مهناز
- مهناز
- نور ماه، شکوه ماه، ناز ماه، آنکه چون ماه ناز و زیبا است، آنکه به ماه ناز و فخر می فروشد
مهروز
- مهروز
- آنکه روزی چون خورشید دارد، آنکه روزش چون ماه درخشان است، خوشبخت
مهرناز
- مهرناز
- ناز خورشید، زیبا چون خورشید، از شخصیتهای شاهنامه، نام خواهر کیکاووس پادشاه کیانی و همسر رستم پهلوان شاهنامه
مهران
- مهران
- منسوب به مهر، یکی از خاندانهای عصر ساسانی، مرکب از مهر (محبت یا خورشید) + ان (پسوند نسبت)، از شخصیتهای شاهنامه، نام پدر اورند سردارایرانی در زمان انوشیروان پادشاه ساسانی
مهرام
- مهرام
- رام شده ماه، ماه آرام
مهراس
- مهراس
- از شخصیتهای شاهنامه، نام موبدی رومی و نماینده قیصر روم در دربار انوشیروان پادشاه ساسانی
مهراد
- مهراد
- بخشنده بزرگ
