جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مردم سالار

مردم سالاری

مردم سالاری
حکومت مردم بر مردم، حکومتی که در آن دولتمردان از طریق مردم یا نمایندگان مردم انتخاب می شوند، دموکراسی
مردم سالاری
فرهنگ فارسی معین

میده سالار

میده سالار
رئیس میده پزان، خوان سالار: آفاق را از جرم خود هم قرص و هم آتش نگر هم مطبخی هم خوان زرهم میده سالارآمده. (خاقانی)، کسی که نان میده پزد، نانوا نان پز
فرهنگ لغت هوشیار

میده سالار

میده سالار
خوانسالار، نانوا و نان پز. (ناظم الاطباء). نان پز و ناظر و طباخ. (از آنندراج) (انجمن آرا). شخصی را گویند که نان می پزد. (آنندراج) (برهان). نان پز را گویند. (فرهنگ جهانگیری) :
آفاق را از جرم خور هم قرص وهم آتش نگر
هم مطبخ و هم خوان زر هم میده سالار آمده.
خاقانی.
و رجوع به میده شود
لغت نامه دهخدا

گرد سالار

گرد سالار
سالار، گرد ابن میرانشاه از امرای قرن هفتم بسال 658 هجری قمری بدست پهلوان محمد نهی از امرای ملک شمس الدین کرت کشته شد، سالار نبیره، و پدرش میرانشاه داماد ملک شاهنشاه امیرمحلی شهر مستنک از توابع گرمسیر مکران بودند، رجوع به تاریخ نامه هرات سیف هروی ص 257- 264 و روضات الجنات اسفزاری ص 412 شود
لغت نامه دهخدا

مردم سار

مردم سار
آنکه دارای صورت وقیافه انسان است، آنکه دارای روش انسان واقعی است: همچنین در سرای حکمت و شرع آدمی سیر باش و مردم سار. (سنائی)
فرهنگ لغت هوشیار