جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لگام گیر

لگام گیر

لگام گیر
آن که افسار مرکب خود را به دست گیرد، کسی که برای احترام افسار مرکب شخصی را به دست گیرد تا او فرود آید، جایی که در آن لگام مسافران را گیرند تا ایشان را مجبور به فرود آمدن کنند به قصد ایذاء یا سرقت: خنیفقیان دیهی بزرگ است... از آن جا تا فیروز آباد سخت راه دشوار است همه تنگها و کوهستان درشت و لگام گیرهاست
فرهنگ لغت هوشیار

لجام گیر

لجام گیر
آنکه دهانه ستوران را بدست گیرد و راه بود لگام گیر
لجام گیر
فرهنگ لغت هوشیار

لگام گیری

لگام گیری
عمل لگام گیر. گرفتن لگام اسب به قصد پیاده کردن راکب آن تعظیم را:
چون زمین میهمان پذیری کرد
و آسمان را لگام گیری کرد.
نظامی.
حیرتش چون خطرپذیری کرد
رحمت آمد لگام گیری کرد.
نظامی.
دل در اندرز و جان پذیری کن
یک زمانش لگام گیری کن.
نظامی
لغت نامه دهخدا

لجام گیر

لجام گیر
نام دهی جزء دهستان خرقان غربی بخش آوج شهرستان قزوین در 54 هزارگزی شمال باختری آوج. دارای 176 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

گلاب گیر

گلاب گیر
آنکه گلاب استخراج کند کسی که گلاب تهیه کند: و مثال بر آمدن و باز فرود آمدن این بخار ها و رطوبتها همچون کارگاه گلابگیران است
فرهنگ لغت هوشیار