جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گوهرچین

گوهرچین

گوهرچین
چیننده گوهر بر گزیننده جواهر، برگزیننده کلمات فصیح و نغز
گوهرچین
فرهنگ لغت هوشیار

گوهرچین

گوهرچین
چینندۀ گوهر. بردارندۀگوهر از راه یا از روی زمین. برگزینندۀ گوهر، کنایه از چینندۀ کلمات نغز و فصیح باشد
لغت نامه دهخدا

گوگرچین

گوگرچین
دهی است از دهستان نیر بخش مرکزی شهرستان اردبیل. واقع در 37هزارگزی باختر اردبیل و 12هزارگزی شوسۀ تبریز به اردبیل. کوهستانی و معتدل و سکنۀ آن 526 تن است. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

گوهربین

گوهربین
بینندۀ گوهر. گوهرشناس. مجازاً که نیک را از بد تمیز دهد:
عیب تست ار چشم گوهربین نداری ورنه ما
هریک اندر بحر معنی گوهر یکدانه ایم.
سعدی
لغت نامه دهخدا

گوهرین

گوهرین
منسوب به گوهر: دارای گوهر: چشمه صلب پدر چون شد بکاریز رحم زان مبارک چشمه زاد این گوهرین دریای من. (خاقانی)، مزین بجواهر مرصع به در: و اگر بخواهی اسب بازین و ساز گوهرین و مرواریدین و زرین و یاقوتین بیرون آید
فرهنگ لغت هوشیار

گورچین

گورچین
دهی است از دهستان اوجان بخش بستان آباد شهرستان تبریز که در 10 هزارگزی شمال بستان آباد و در مسیر شوسۀ اردبیل به بستان آباد واقع شده است. جلگه و سردسیر است. سکنۀ آن 213 تن است. آب آن از زهاب اوجان چای است. محصول آن غلات ویونجه و درخت تبریزی و شغل اهالی زراعت و گله داری وراه آن شوسه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا