جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گنج واژه

گنج نامه

گنج نامه
ورقهای که در آن جای پنهان کردن گنج را نوشته باشند
گنج نامه
فرهنگ فارسی عمید

گنج نامه

گنج نامه
کاغذ یا چیز دیگر که جای پنهان کردن گنج و مقدار زر در آن نوشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار

گنج خواه

گنج خواه
طالب گنج: در گنج بگشاد بر گنج خواه توانگر شد از گنج و گوهر سپاه. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

گنج نامه

گنج نامه
ورقه ای که در آن نشانی گنج پنهان شده نوشته شده باشد
گنج نامه
فرهنگ فارسی معین

گنج خواه

گنج خواه
خواهندۀ گنج. طالب گنج:
در گنج بگشاد بر گنج خواه
توانگر شد از گنج و گوهر سپاه.
نظامی
لغت نامه دهخدا

گنج خانه

گنج خانه
جای نگه داشتن گنج. (آنندراج). خزانه. مخزن. گنجینه. (ناظم الاطباء) : خزینه ها بگشاد و هرچه اندر گنج خانه او بود از زر و سیم همه بیرون آورد. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی). گنج خانه و عیال و سپاه که آنجا بماند همه به وی سپرد. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی).
سرای خدمت او گنج خانه شرف است
زمین همت او آسمانۀ کیوان.
فرخی.
همی بگفت که با من که بس بود به سپاه
به گنج خانه و پیلان آهنین دندان ؟
عنصری (دیوان ص 235).
و به قلعۀ اسپهید و دیگر قلعه ها همه گنج خانه و خزینه بود. (تاریخ سیستان).
در گنج خانه ازل و مخزن ابد
هر دونه جوهرند ولی نام جوهرند.
ناصرخسرو (دیوان ص 120).
خانه دهقان چو گنج خانه بیاگند
چون برز و باغ برد باد شبیخون.
ناصرخسرو (دیوان ص 354).
دیدم که گنج خانه غیب است پیش روی
پشت از برای نقب خمیدم به صبحگاه.
خاقانی.
گنج خانه ست جان خاقانی
دل به خاقان و خان نخواهدداد.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 387).
گنج خانه ی هشت خلد و نُه فلک دادم بدو
دادۀ او چیست با من پنج خایه ی روستاست.
خاقانی (دیوان چ سجادی ص 87).
سخنی کو چو روح بی عیب است
خازن گنج خانه غیب است.
نظامی (هفت پیکر ص 36).
زآن فرومایه گوهران رستی
به چنین گنج خانه پیوستی.
نظامی.
که این کند که تو کردی به ضعف همت و رای
ز گنج خانه شده خیمه بر خراب زده.
حافظ (دیوان چ محمد قزوینی و غنی ص 292).
- گنج خانه شرع، بیت المال:
چار یارش گزین به اصل و به فرع
چار دیوار گنج خانه شرع.
نظامی (هفت پیکر ص 8)
لغت نامه دهخدا