معنی گشت گزاری
گشت گزاری
آژانس مسافرتی
تصویر گشت گزاری
فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با گشت گزاری
گله گزاری
گله گزاری
شکایت گله: خورشید در گله گزاریهایش باز شده بود
فرهنگ لغت هوشیار
گله گزاری
گله گزاری
شکایت کردن، شکوه کردن
فرهنگ فارسی معین
گله گزاری
گله گزاری
شکایت کردن به دوستی یا دیگری. شکایت نرم و ملایم
لغت نامه دهخدا