معنی گستره
گستره
قلمرو، حیطه، وسعت، محدوده
تصویر گستره
فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با گستره
گستره
گستره
پهنه، ساحت، عرصه، میدان
فرهنگ واژه مترادف متضاد
گسترش
گسترش
اشاعه، شیوع، بسط، وسعت، توسعه، ترویج
فرهنگ واژه فارسی سره
گسترده
گسترده
وسیع، کثیر
فرهنگ واژه فارسی سره
استره
استره
آلتی که بدان موی سر و صورت تراشند تیغ
فرهنگ لغت هوشیار
دستره
دستره
اره کوچک
فرهنگ لغت هوشیار
دستره
دستره
اره دستی، ارۀ کوچک، داس کوچک
فرهنگ فارسی عمید
گسترش
گسترش
گستردگی، پهن شدگی، فرش و هر چیز گستردنی
فرهنگ فارسی عمید
استره
استره
تیغی که با آن موهای سر و صورت را می تراشند، تیغ سرتراشی
فرهنگ فارسی عمید
گسترش
گسترش
هر چیز را که توان پهن کرد از دام و بساط و فرش و امثال آن
فرهنگ لغت هوشیار