جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گذشتگان

گذشتگان

گذشتگان
جَمعِ واژۀ گذشته. ماسلف. متقدمین. (آنندراج). اسلاف. پیشینیان: چنان خوانده ام از اخبار گذشتگان که وقتی امیری رسولی فرستاد به ملک فارس... (نوروزنامه). و نیکوتر آنکه سیرتهای گذشتگان را امام سازد. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا

گذشتگی

گذشتگی
گذشته بودن، در ترکیب آید: از جان گذشتگی از خود گذشتگی
گذشتگی
فرهنگ لغت هوشیار

هشتگان

هشتگان
منسوب به هشت، هشتگانه: (داوراقلیم پنجم هشتم انجم کزوست هفت کشور چون بهشت هشتگان آراسته)
هشتگان
فرهنگ لغت هوشیار

کشتگان

کشتگان
دهی است از دهستان بم پشت بخش مرکزی شهرستان سراوان واقع در 105هزارگزی جنوب خاوری سراوان کنار مرز پاکستان کوهستانی و گرمسیر است. آب آن از قنات و محصول آن غلات و خرما و ذرت و شغل اهالی زراعت و راه مالرو است. و یک پاسگاه مرزبانی دارد و ساکنان ازطایفه زند هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

کشتگان

کشتگان
جمعکشته. کشته ها. (ناظم الاطباء). مقتولین:
عاشقان کشتگان معشوقند
برنیاید ز کشتگان آواز.
سعدی (گلستان).
- کشتگان زنده، کنایه از شهیدان است
لغت نامه دهخدا

گشیگان

گشیگان
دهی است از دهستان گروه بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت، واقع در 22هزارگزی خاور ساردوئیه و 25هزارگزی باختر راه مالرو ساردوئیه به راین. منطقه ای است کوهستانی، هوای آن سرد و دارای 200 تن سکنه است. آب آن از رودخانه و محصول آن غلات و حبوبات است. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا