معنی کهن نگار - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با کهن نگار
کله نگار
کله نگار
سر شکون نگار: زاور (خادم) فراش: (فرمان صدور یافت که آیین دلفریب پیدا کنند کله نگاران پرهنر)
فرهنگ لغت هوشیار
گهر نگار
گهر نگار
نگارنده جواهر زینت دهنده گوهر، مزین بجواهر مرصع گوهر نشانده: تاجی گوهر نگار بر سر نهاد
فرهنگ لغت هوشیار
کله نگار
کله نگار
کنایه از فراش نوشته اند. (آنندراج). فراش و آنکه فرش و بساط می گستراند. (ناظم الاطباء) : فرمان صدور یافت که آیین دلفریب پیدا کنند کله نگاران پرهنر. بدر چاچی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
کهن کار
کهن کار
کهنه کار. باتجربه. که در کاری تجربه و سابقۀ ممتد دارد: کهن کاران سخن پاکیزه گفتند سخن بگذار، مروارید سفتند. نظامی. رجوع به کهنه کار شود
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.