جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کهن نگار

کله نگار

کله نگار
سر شکون نگار: زاور (خادم) فراش: (فرمان صدور یافت که آیین دلفریب پیدا کنند کله نگاران پرهنر)
کله نگار
فرهنگ لغت هوشیار

گهر نگار

گهر نگار
نگارنده جواهر زینت دهنده گوهر، مزین بجواهر مرصع گوهر نشانده: تاجی گوهر نگار بر سر نهاد
فرهنگ لغت هوشیار

کله نگار

کله نگار
کنایه از فراش نوشته اند. (آنندراج). فراش و آنکه فرش و بساط می گستراند. (ناظم الاطباء) :
فرمان صدور یافت که آیین دلفریب
پیدا کنند کله نگاران پرهنر.
بدر چاچی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

کهن کار

کهن کار
کهنه کار. باتجربه. که در کاری تجربه و سابقۀ ممتد دارد:
کهن کاران سخن پاکیزه گفتند
سخن بگذار، مروارید سفتند.
نظامی.
رجوع به کهنه کار شود
لغت نامه دهخدا