جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کران مند

زیان مند

زیان مند
مضر. مقابل سودمند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : دیگری، بعد از وفات او، به خوابش دید. گفت خدای با تو چه کرد؟ گفت: رحمت کرد و عنایت نمود در حق من ولکن اشارت این قوم مرا عظیم زیان مند بود یعنی انگشت نمای بودم میان اهل دین. (تذکرهالاولیاء عطار). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

گمان مند

گمان مند
مرتاب. (زمخشری) (مهذب الاسماء). شاک. مُمتَری. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا

کار مند

کار مند
آنکه کاری دارد، خدمتکار، کسی که در موسسه یا اداره ای بکاری مشغولست عضو، کار آمد لایق کار
فرهنگ لغت هوشیار

ران بند

ران بند
قطعۀ فلزی که قسمت بالای ران را می پوشانده و بر قسمت علیای ران مماس میگشته است و از ادوات جنگ بوده است. نظیر ساق بند و بازوبند و غیره
لغت نامه دهخدا

رای مند

رای مند
خداوند رای. بارای. باتدبیر. عاقل. خردمند. باعقل. بخرد:
خنک مرد دانندۀ رای مند
به دل بی گناه و به تن بی گزند.
اسدی
لغت نامه دهخدا