طبیده طبیده گرم شده. تبیده، مجازاً تبدار. باتب: بطبع چون جگر عاشقان طبیده و گرم برنگ چون علم کاویان خجسته بفال. منجیک لغت نامه دهخدا
قبیده قبیده نام حلوائی است. قبیطه معرب آن است. (آنندراج) : تا سرین از فرق، نعمت خانه انگیز بین لب قبیده بوسه شفتالو وپستان همچو نار. ملافوقی یزدی (از آنندراج). رجوع به قبیته و قبیطاء شود لغت نامه دهخدا