جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با فرپاسبان

سرپاسبان

سرپاسبان
پایور شهربانی. مانند گروهبان ارتش. (فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا

خراسبان

خراسبان
آسیابان، کارگر آسیا، آنکه در آسیا غلات را آرد می کند، صاحب آسیا
خراسبان
فرهنگ فارسی عمید

پاسبان

پاسبان
محافظ، مراقب، حارس، نگاهبان، نگهدار، قرقاول، حافظ
پاسبان
فرهنگ لغت هوشیار

پاسبان

پاسبان
مامور نیروی انتظامی و شهربانی سابق که وظیفه اش حفظ نظم و آرامش شهر است، نگهبان، محافظ، محافظت کننده
پاسبان فلک: کنایه از ستارۀ زحل، کیوان، کنایه از خادم پیر
پاسبان
فرهنگ فارسی عمید

پاسبان

پاسبان
نگاهبان، محافظ، کسی که از طرف شهربانی مأمور حفظ نظم و آسایش شهر است، شب زنده دار
پاسبان
فرهنگ فارسی معین