جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شمارشگری

گزارشگری

گزارشگری
شغل و عمل گزارشگر، تهیۀ گزارش، شرح و بیان، تفسیر، برای مِثال گزارندۀ داستان دری / چنین داد نظم گزارشگری (نظامی۵ - ۸۰۵)
گزارشگری
فرهنگ فارسی عمید

گزارشگری

گزارشگری
بیان اظهار، شرح تفسیر: گزارنده داستان دری چنین داد نظم گزارشگری. (نظامی)، طرح (نقاشی)
فرهنگ لغت هوشیار

گزارشگری

گزارشگری
عمل شرح کردن و تفسیر نمودن:
گزارندۀ داستان دری
چنین داد نظم گزارشگری.
نظامی.
چو زین گونه کرد آن گزارشگری.
نظامی.
و رجوع به گزارشگر شود
لغت نامه دهخدا