معنی سرپیچید - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با سرپیچید
سرپیچی
- سرپیچی
- امتناع، تخطی، تخلف، تمرد، خلاف، روگردانی، سرکشی، عصیان، نافرمانی
متضاد: اطاعت، انقیاد
فرهنگ واژه مترادف متضاد
سر پیچیدن
- سر پیچیدن
- نافرمانی کردن عصیان ورزیدن: در ارتش اگر کسی از اوامر مافوق خود سرپیچی کند سخت تنبیه میشود
فرهنگ لغت هوشیار