معنی زاستن - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با زاستن
زاستر
- زاستر
- کنارتر، دورتر، آن طرف تر، از آن سوتر، زآنستر، برای مِثال دلم ز راه هوای تو برنمی گردد / هوای تو ز دلم زاستر نمی گردد (خاقانی - ۶۱۰)
فرهنگ فارسی عمید
خاستن
- خاستن
- برپا شدن، بلند شدن، پدید آمدن، عاید شدن، فایده داشتن
فرهنگ فارسی معین