جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رو به رو

رو به رو

رو به رو
بَرابَرِ هَم، رویاروی، رو دَر رو، روبارو، روی دَر روی
رو به رو شدن: برابر هم شدن، به هم رسیدن و رو در روی یکدیگر واقع شدن
رو به رو کردن: کنایه از دو تن را در برابر هم نگه داشتن که حرف های یکدیگر را بشنوند یا مطلبی را در مقابل هم بگویند
رو به رو
فرهنگ فارسی عمید

رو به راه

رو به راه
منظم و مرتب، درست، آماده برای کار، آماده، مهیا
رو به راه شدن: آمادۀ سفر شدن، آمادۀ کار شدن، راست آمدن کار، سر و سامان یافتن کار
رو به راه کردن: آماده کردن، درست کردن و سر وسامان دادن به کاری یا چیزی
رو به راه
فرهنگ فارسی عمید

رو در رو

رو در رو
بَرابَرِ هَم، روبارو، رو بِه رو، رویاروی، روی دَر روی
رو در رو
فرهنگ فارسی عمید

تو به تو

تو به تو
دارای تاها یا لاهای متعدد، تو دَر تو، لا بَر لا، لا بِه لا، توه بَر توه، تا بَر تا، پَردِه دَر پَردِه
تو به تو
فرهنگ فارسی عمید