معنی رگ ران
رگ ران
اباض
تصویر رگ ران
فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با رگ ران
رگ جان
رگ جان
آورتا
فرهنگ واژه فارسی سره
رگ جان
رگ جان
شاهرگ، ورید، حبل الورید
فرهنگ فارسی عمید
برگ رزان
برگ رزان
زرد شدن برگ، برگ ریزان
فرهنگ لغت هوشیار
رگلمان
رگلمان
تصویب نامه، آئین نامه
فرهنگ لغت هوشیار
رگ کردن
رگ کردن
جاری شدن شیر از پستان، تحریک شدن بهیجان آمدن
فرهنگ لغت هوشیار
رگ زدن
رگ زدن
خون گرفتن، رگ گشادن
فرهنگ لغت هوشیار
سرگران
سرگران
عضبناک خشمگین، متکبر خود پرست مغرور، ناخشنود ناراضی
فرهنگ لغت هوشیار
سگ جان
سگ جان
سخت جان
فرهنگ لغت هوشیار
گردران
گردران
ران پر از گوشت و گرد، بیخ ران
فرهنگ فارسی عمید