جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با رامش جو

آرامش جو

آرامش جو
آرامش جوی. آنکه طالب آرامش است. آرامش خواه. آرامش طلب
لغت نامه دهخدا

رامش جوی

رامش جوی
مخفف رامش جوینده. آنکه طالب خوشی و شادی است. بمجاز، خوش گذران. عشرب طلب. شادی جوی. طرب جوی، آرامش طلب. آرامش جوی. استراحت طلب. آرامش خواه. مقابل آشوب طلب
لغت نامه دهخدا

آرام جو

آرام جو
آرامش جو، آرامش خواه، آشتی خواه، صلح طلب، برای مِثال یکی پهلوان خواستی نام جوی / خردمند و بیدار و آرام جوی (فردوسی - ۶/۲۱۸)
آرام جو
فرهنگ فارسی عمید

رامش جان

رامش جان
در موسیقی کهن ایرانی از الحان سی گانۀ باربد موسیقی دان دوره ساسانیان برای مِثال چو کردی «رامش جان» را روانه / ز رامش، جان فدا کردی زمانه (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
رامش جان
فرهنگ فارسی عمید

رامش جان

رامش جان
نام نواییست از مصنفات باربد جهرمی شیرازی که سالار بار پرویز بود. (آنندراج) (انجمن آرا). نام نوایی است. (از برهان) (منتخب اللغات) (دهار) (شرفنامۀ منیری). نام لحن هشتم از سی لحن باربد. (برهان). نام نوایی است از موسیقی. (ناظم الاطباء) :
چو کردی رامش جان را روانه
ز رامش جان فدا کردی زمانه.
نظامی (از آنندراج).
مغنی ره رامش جان بساز
نوازش کنم زان ره دلنواز.
نظامی
لغت نامه دهخدا

رامش بر

رامش بر
برندۀ رامش. برنده شادی و عشرت. بهره مند از خوشی. خوشحال و مسرور و محظوظ که از رامش بهره برد:
یکی هاتف از خانه آواز داد
چو رامشگری نزد رامش بری.
منوچهری.
، برندۀ رامش. از میان بردارندۀ خوشی و شادی و طرب. زدایندۀ شادمانی و عشرت
لغت نامه دهخدا