جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دهشت افکن

درخت افکن

درخت افکن
درخت افکننده. آنکه درخت ببرد و قطع کند:
درخت افکن بود کم زندگانی
به درویشی کشد نخجیربانی.
نظامی
لغت نامه دهخدا

خشت افکن

خشت افکن
خشت اندازنده. کسی که در جنگ خشت می اندازد:
بسی گرد خشت افکن آمد به پیش
کس آن را ز ده گام نفکند بیش.
اسدی
لغت نامه دهخدا

دست افکن

دست افکن
دست افکننده. دست افگن، کنایه ازخادم و خدمتکار. (برهان) (انجمن آرا). خادم و پرستار. (آنندراج). خدمتکار. (ناظم الاطباء). پاکار. (برهان) ، کنایه از عاجز و ناتوان. (برهان) (از انجمن آرا). مغلوب و زبون. (آنندراج) ، کنایه از یادگار. (انجمن آرا). یادگار و نشان که از دست گذارند چون تصویر و خط و جز آن. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا