جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دوپهلو

دوپهلو

دوپهلو
دارای دوتا پهلو. دارای دوضلع. دوسو، کنایه است از سخن نیش دار و باکنایه. سخنی که از سر دورویی و دورنگی باشد. دورو. دورنگ: کلام ذووجهین، عبارات دوپهلو، حرفهای دوپهلو یا سخنان دوپهلو، که موهم دو معنی است. (یادداشت مؤلف) ، توأم. (یادداشت مؤلف) :
با دیوابوالمظفر کسبه به حق و داد
سیب دونیم کرده و گوز دوپهلوی
تو گنده مغز شعری و وی گنده مغز شرع
باوی به گنده مغزی همچون ترازوی.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

دو قلو

دو قلو
دو کودک که در یک زمان از یک شکم زاییده شوند توامان جنابه
دو قلو
فرهنگ لغت هوشیار

دو غلو

دو غلو
دو کودک که در یک زمان از یک شکم زاییده شوند توامان جنابه
دو غلو
فرهنگ لغت هوشیار

دوقلو

دوقلو
توام، توامان، همزاد، دوبچه که در یک موقع از یک شکم زایند
دوقلو
فرهنگ لغت هوشیار