دست آویزه دست آویزه واسطه. (السامی) ، هدیۀ کمی که برای بزرگی برند تا دست خالی وی را ملاقات نکرده باشند. (ناظم الاطباء). دست آویز. رجوع به دست آویز شود لغت نامه دهخدا
شست آویز شست آویز قسمی از شکنجه که شخص مجرم را از انگشت ابهام آویزان می کنند. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) : چو دام زلف عنبربیز کرده دل صد نافه شست آویز کرده. محسن تأثیر (از آنندراج) لغت نامه دهخدا