معنی درونداشت - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با درونداشت
درانداشت
درانداشت
وسیع و پهناور. دراندشت. دراندردشت. (فرهنگ لغات عامیانه). و رجوع به دراندردشت شود
لغت نامه دهخدا
فرو داشت
فرو داشت
فرو گذاشتن، تقصیر، کوتاهی، انجام و آخر کار، تنزل، به پستی گراییدن
فرهنگ فارسی معین
ارونددشت
ارونددشت
ظاهراً دشت الوند و نواحی همدان: زمستان بدی جای او طیسفون ابا لشکر و موبد و رهنمون بهاران بدی او بارونددشت برین گونه چندی برو بر گذشت. فردوسی
لغت نامه دهخدا
فروداشت
فروداشت
بپایان رسانیدن کاری، باخر رسانیدن خوانندگی و آن یکی از سه قسمت اساسی نوبت مرتب است که عبارتند از برداشت (پیش در آمد) متن و فروداشت
فرهنگ لغت هوشیار
فروداشت
فروداشت
تقصیر، کوتاهی، در موسیقی قسمت آخر یک اجرا که برای حسن ختام می باشد، برای مِثال از پس هر شامگهی چاشتی ست / آخر برداشت فروداشتی ست (نظامی۱ - ۶۳)
فرهنگ فارسی عمید
فروداشت
فروداشت
فروگذاشت که به آخر رسانیدن و ختم کردن خوانندگی باشد. (برهان). (اصطلاح موسیقی) در اصطلاح موسیقی مقابل برداشت. (یادداشت بخط مؤلف) : چون نوای طرب اینجا به فروداشت رسید هرچه خواهی که بود آن تو، آن آن تو باد. مجیر بیلقانی. ، به انتها رسانیدن کارها را نیز گفته اند. (برهان)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.