معنی دروغ شمردن - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با دروغ شمردن
روا شمردن
- روا شمردن
- روا دیدن. روا داشتن. روا دانستن. رجوع به روا و روا دیدن و روا داشتن و روا دانستن شود
لغت نامه دهخدا
روز شمردن
- روز شمردن
- منتظر رسیدن وقت بودن. (یادداشت مؤلف) :
نه روز می بشمردم در انتظارجمالت
که روز هجر ترا خود ز عمر می نشمردم.
سعدی
لغت نامه دهخدا
دور شمردن
- دور شمردن
- استبعاد. بعید دانستن. دور دانستن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
دروغ کردن
- دروغ کردن
- خلاف کردن. به ناراستی کشاندن.
- دروغ کردن وعده را، خلف وعد. خلاف، اخلاف وعده. (یادداشت مرحوم دهخدا).
- دروغ کردن در سخن، سمهجه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا