جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با درنیافتنی

دریافتنی

دریافتنی
قابل دریافتن. درخور اعتنا و توجه و فهم و درک و تدارک و تلافی و جبران:
دریافتنی است غور این کار
برتافتنی است جور این بار.
نظامی.
و رجوع به دریافتن شود
لغت نامه دهخدا

دریافتگی

دریافتگی
عقل. فراست. زیرکی. (ناظم الاطباء). نِظار. (از منتهی الارب). فهم. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
دادگر شاهی کز دانش و دریافتگی
سخنی بر دلش از ملک معما نشود.
منوچهری
لغت نامه دهخدا

دریافتن

دریافتن
یافتن، رسیدن به چیزی، پی بردن به امری، فهمیدن
کسی را مدد کردن و از بلا رهانیدن
دریافتن
فرهنگ فارسی عمید

دریافتی

دریافتی
دریافته شده. مأخوذ. گرفته شده. دریافت شده، آنچه تاجر از دیگران می گیرد و به حساب خود میبرد. (لغات فرهنگستان). مقابل پرداختی: وجه دریافتی من فلان مبلغ است
لغت نامه دهخدا