معنی درنیافتنی - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با درنیافتنی
دریافتنی
دریافتنی
قابل دریافتن. درخور اعتنا و توجه و فهم و درک و تدارک و تلافی و جبران: دریافتنی است غور این کار برتافتنی است جور این بار. نظامی. و رجوع به دریافتن شود
لغت نامه دهخدا
دریافتگی
دریافتگی
عقل. فراست. زیرکی. (ناظم الاطباء). نِظار. (از منتهی الارب). فهم. (یادداشت مرحوم دهخدا) : دادگر شاهی کز دانش و دریافتگی سخنی بر دلش از ملک معما نشود. منوچهری
لغت نامه دهخدا
دریافتن
دریافتن
یافتن، رسیدن به چیزی، پی بردن به امری، فهمیدن کسی را مدد کردن و از بلا رهانیدن
فرهنگ فارسی عمید
دریافتی
دریافتی
دریافته شده. مأخوذ. گرفته شده. دریافت شده، آنچه تاجر از دیگران می گیرد و به حساب خود میبرد. (لغات فرهنگستان). مقابل پرداختی: وجه دریافتی من فلان مبلغ است
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.