جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با داستان بن

داستان زدن

داستان زدن
افسانه گفتن، مثل زدن، برای مِثال شگفت آمدش داستانی بزد / که دیوانه خندد ز کردار خود (فردوسی - ۳/۳۷۶)
داستان زدن
فرهنگ فارسی عمید

داستان شدن

داستان شدن
کنایه از مشهور شدن، بلندآوازه شدن، برای مِثال از مردمی میان جهان داستان شدی / جز داستان خویش دگر داستان مخوان (فرخی - ۲۹۷)
داستان شدن
فرهنگ فارسی عمید