جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با خواهندگان

خوانندگان

خوانندگان
جَمعِ واژۀ خواننده. قرائت کنندگان. تالیان. تلاوت کنندگان: که خوانندگان رااز آن بسیار فایده باشد. (تاریخ بیهقی). و خوانندگان این کتاب را باید که همت بر تفهیم معانی مقصور گردانند. (کلیله و دمنه). تا بر خوانندگان استفادت و اقتباس آسانتر باشد. (کلیله و دمنه) ، شاگردان، مغنیان. نغمه سرایان. (ناظم الاطباء) ، دعوت شدگان. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

خواندگان

خواندگان
مردمان دانا. مردمان عالِم، جَمعِ واژۀ خوانده. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

خواوندگار

خواوندگار
خواندگار. خونگار. لقب عام سلاطین عثمانی. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

خواهندگی

خواهندگی
حالت و چگونگی خواهنده، خواستاری دختربزنی. خواستگاری. (یادداشت بخط مؤلف) :
چنین داد پاسخ بدو مرد پیر
که ای شاه گوینده و یادگیر
بدانگه کجا مادرت را ز چین
فرستاد خاقان به ایران زمین
بخواهندگی من بدم پیشرو
صدوشصت مرد از دلیران گو.
فردوسی.
، سؤال. کدیه. گدائی، حب، اراده، میل. رغبت. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

خواندگار

خواندگار
مخفف خداوندگار. خواندگار است که لقب عام سلاطین عثمانی است. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

خورندگان

خورندگان
جَمعِ واژۀ خورنده. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا