خجستگی خجستگی خجسته بودن، میمنت، مبارکی، برای مِثال خلاف کردن او سخت ناخجسته بُوَد / مکن خلاف و دل از ناخجستگی بِرَهان (عنصری - ۲۱۴) فرهنگ فارسی عمید
خجستگی خجستگی خوشی، سعد، شگون، فرخندگی، میمنت، یمنمتضاد: بدشگونی، شومی، گجستگی فرهنگ واژه مترادف متضاد