اسم شاخه ای از جانوران است که بهیچوجه نمیتوان وجه شباهتی بین آنها و جانوران دیگر یافت و بعقیدۀ یکی از دانشمندان علوم طبیعی چنین بنظر میرسد که خارپوستان از عالم دیگر بر روی زمین افتاده اند زیرا در بدن آنها علاوه بر قرینۀ دو طرفی، قرینۀ شعاعی (غالباً با پنج شعاع) مشاهده میگردد و این خاصیت در هیچ یک از دسته های جانوران دیگر دیده نمیشود، اسم خارپوستان به علت جلد سخت خارداریست که از اختصاصات طبقۀ زیر اپیدرمی یعنی درم بوده و همین طبقه است که صفحات سخت آهکی و خارهای خارپوستان را بوجود می آورد، تنها در درم میباشد که تشکیل آهک صورت میگیرد زیرا در آن محل مواد آهکی فضای موجودبین قسمتهای مختلف بافت پیوندی را پر نموده و آن راتقریباً بحالت جامد در می آورد، این قبیل بافتها را بافت آهکی نیز می نامند، تمام خارپوستان در دریا زیست می کنند و پنج رده تقسیم میشوند، کرینوئیدها (لاله وشان)، استلریدها (ستارگان دریائی) و اوفیوریدها (مارسانان) و اکینیدها (خارداران) و هولوتوریدها (خاران دریائی)، (جانورشناسی عمومی دکتر فاطمی ص 245)
دختر یا زنیرا گویند که هنوز پستانهای او سخت باشد، یعنی آویزان و افتاده نباشد. (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). لغهً به معنی دارای پستان مانند انار. (حاشیۀ دکتر معین بر برهان قاطع). زنی که پستانش آویخته نشده باشد. (فرهنگ نظام) (آنندراج) (انجمن آرا). زن نوبر و سخت پستان. زنی که پستانش نو برآمده باشد و همچو انار سخت باشد. (شمس اللغات). کاعب. (دهار). دختر بکر را گویند که پستانهای او گرد و کوچک است. از (شعوری) : بتی نارپستان به دست آورد که بر نار بستان شکست آورد. نظامی. کرده بر هر طرف گل افشانی سیم ساقی و نارپستانی. نظامی. وز آنسو آفتاب بت پرستان نشسته گرد او ده نارپستان. نظامی. همه نارپستان به بالا چو تیر ز پستان هریک شکرخواره شیر. نظامی. هر یک بسان لعبتان نازنین نارپستان. (ترجمه محاسن اصفهان ص 25)
جانوری که پوستش دارای خار است. یا خار پوستان، جمع خار پوست. شاخه ای از جانوران دریایی که پوست بدنشان از خارهای بسیار پوشیده شده و دارای تقارن شعاعی میباشند