جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با چادرپیه

چادر پیه

چادر پیه
قسمتی از چین صفاقی است که دو عضو داخل بطن را بیکدیگر مربوط میسازدپرده ای که اصل آن مزودرمی است و قسمتی از صفاق و رابط بین دو عضو داخل بطن است. توضیح این کلمه بغلط در کتب طبی و تشریحی معاصر به (چادرینه) تصحیف شده است
فرهنگ لغت هوشیار

چادر پیه

چادر پیه
پردۀ نازکی از پیه که معده و روده ها را فرامی گیرد، ثرب
چادر پیه
فرهنگ فارسی عمید

چادر پیه

چادر پیه
پیه رقیقی است چون پرده ای که شکمبه و امعاء دقیق یا معده و امعاء را پوشیده است و آن از فم معده آغاز کند و به معاء قولون منتهی گردد و آن چون آستر صفاق و ابرۀ معده است. (بحر الجواهر). ثرب، پیه تنک بالای شکنبه و روده. (منتهی الارب). خلم، پیه روده های گوسپند. (منتهی الارب). عثل، چادر پیه بالای روده و شکنبۀ گوسپند. (منتهی الارب). هورب، پیه تنک بالای شکنبه وروده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

بادرویه

بادرویه
بادرَنگبویه، گیاهی یک ساله با برگ های بیضی دندانه دار، گل های بنفش و شاخه های باریک که گل آن مصرف دارویی دارد و برای عطرسازی هم به کار می رود، بادرو، تُرُنگان، تُرُنجان، بادرونه، بادرَنجبویه
بادرویه
فرهنگ فارسی عمید

بادرویه

بادرویه
رجوع به بادرو شود. (معیار جمالی) :
ببادرویۀ نخشب دو زلف بر رخ زن
که تا دمد همه جا عنبر و گل خود روی.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

بادرقیه

بادرقیه
آن بود که زنان بر دوک کنند و بتازی آنرا فلکه خوانند. (اوبهی نسخۀ خطی کتاب خانه لغت نامه)
لغت نامه دهخدا

چاکرپیشه

چاکرپیشه
نوکر باب. مستخدم. کسی که پیشه و حرفه وی نوکری و خدمتگاری منعمان و محتشمان باشد: چاکرپیشه را پیرایه ای بزرگتر راستی است. (تاریخ بیهقی)
لغت نامه دهخدا

چادرسیاه

چادرسیاه
روپوش سیاه. حجاب سیاه: طَلْس، چادر سیاه. (منتهی الارب) ، خیمۀ سیاه رنگ. سیاه چادر. چادر بلوچی. (تربت حیدری خراسان). خانه سیاه. (تربت حیدری)
لغت نامه دهخدا