جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با جگر واره

جگر خواره

جگر خواره
خورنده جگر جگر خوار، قسمی ساحر نوعی جادوگر، رنج کش محنت پرست آنکه بسیار غم واندوه خورد، آنکه غم دیگری خورد آنکه تعهد دیگری کند
فرهنگ لغت هوشیار

جگرخواره

جگرخواره
جگرخوار، برای مِثال نیابی ز من بر جگرخواره ای / جگرخواره ای نی شکرباره ای (نظامی۵ - ۹۹۹)
جگرخواره
فرهنگ فارسی عمید

گریواره

گریواره
گردن بند از جواهر هار: زبزم مخنقه ای یافت شاخ گل منظوم چو بار کرد گریواره شجر منثور. (اثیر اخسیکتی)
فرهنگ لغت هوشیار

جگرخوار

جگرخوار
کسی که غم و اندوه بسیار بخورد، آنکه غم دیگری را بخورد، یار غمخوار
مایۀ ناراحتی
دلیر، سِتَمگَر، ظالِم، بیدادگَر، جَبّار، سِتَمکار، گُرداس، جائِر، سِتَم کیش، ظُلم پیشِه، جَفا پیشِه
جگرخوار
فرهنگ فارسی عمید

گریواره

گریواره
مرکب از: گری = گردن + واره = پسوند نسبت و اتصاف. رجوع شود به فرهنگ رشیدی. یا از گریو = گردن + واره = پسوند با حذف یک واو. (فرهنگ نظام) ، جمعاً لایق گردن. (حاشیۀ برهان چ معین). برهان قاطع و آنندراج به ازای معجمه آورده اندولی صحیح آن گریواره به رای مهمله است:
ز بژم مخنقه ای یافت شاخ گل منظوم
چو باد کرد گریوارۀ شجر منثور.
اثیرالدین اخسیکتی (شیدی).
رجوع به گریوازه شود
لغت نامه دهخدا

گرواره

گرواره
عمارت و بنیاد. (شعوری ج 2 ورق 305). رجوع به مدخل فوق شود ومحتمل است که هر دو مصحف برواره یا پرواره باشند
لغت نامه دهخدا