کسی که غم و اندوه بسیار بخورد، آنکه غم دیگری را بخورد، یار غمخوار مایۀ ناراحتی دلیر، سِتَمگَر، ظالِم، بیدادگَر، جَبّار، سِتَمکار، گُرداس، جائِر، سِتَم کیش، ظُلم پیشِه، جَفا پیشِه
مرکب از: گری = گردن + واره = پسوند نسبت و اتصاف. رجوع شود به فرهنگ رشیدی. یا از گریو = گردن + واره = پسوند با حذف یک واو. (فرهنگ نظام) ، جمعاً لایق گردن. (حاشیۀ برهان چ معین). برهان قاطع و آنندراج به ازای معجمه آورده اندولی صحیح آن گریواره به رای مهمله است: ز بژم مخنقه ای یافت شاخ گل منظوم چو باد کرد گریوارۀ شجر منثور. اثیرالدین اخسیکتی (شیدی). رجوع به گریوازه شود