شاه پرست شاه پرست پرستندۀ شاه. که شاه پرستد. شاهدوست: من از این شغل درکشیدم دست نیستم شاه بلکه شاه پرست. نظامی لغت نامه دهخدا
راه پرست راه پرست که با راه انسی و آشنایی دارد. که پیوسته ملازم راه است. که با راه رفتن پیوند همیشگی دارد: حالی انگشتری گشاد ز دست داد تا برد پیک راه پرست. نظامی لغت نامه دهخدا
ماه پرست ماه پرست پرستندۀ ماه. کسی که ماه یعنی قمر را پرستد و بندگی آن کند، کنایه از عاشق. (آنندراج) لغت نامه دهخدا