معنی تیزنگری
- تیزنگری
- ظرافت
واژههای مرتبط با تیزنگری
تیزنگر
- تیزنگر
- شاهی البصر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تیزنظر. خیره نگر: (مریخ دلالت کند بر)... تیزنگر گربه چشم. (التفهیم بیرونی).
گیسوی چنگ و رگ بازوی بربط ببرید
گریه از چشم نی تیزنگر بگشائید.
خاقانی
بازنگری
- بازنگری
- تجدید نظر، مرور
ریزنگاری
- ریزنگاری
- مینیاتوری
تیز نگر
- تیز نگر
- دقیق
تیزویری
- تیزویری
- تیزهوشی هوشیاری
توانگری
- توانگری
- توانایی قدرت، زورمندی، قوت، ثروتمندی، مالداری
ستیز گری
- ستیز گری
- عمل و حالت ستیزه کار
توانگری
- توانگری
- توانایی، زورمندی، قدرت، کنایه از مال داری
بازنگری
- بازنگری
- تجدید نظر، بازبینی
