جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تفنگدار

تفنگدار

تفنگدار
آنکه تفنگ برمیدارد و نگهبان تفنگ. (ناظم الاطباء). تفنگ چی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، دسته ای از نظامیان بعهد قاجاریه. (یادداشت ایضاً).
- تفنگداران دریایی، یکی از رسته های سپاه انگلستان.
- تفنگدارباشی، از مناصب قشون در دورۀ قاجاریه.
- تفنگدارخانه، اسلحه خانه. جایی که تفنگهای قشون در آن نگهداری میشد
لغت نامه دهخدا

بانگدار

بانگدار
بانگ کنان، فریادکنان، ریسمانی را گویند که در ایام عید نوروز ازجای بلند یا شاخ درختی آویزند و زنان و دختران بر آن نشسته در هوا آیند و روند، (برهان قاطع)، تاب بازی کودکان، تاب، دوداءه، ارجوحه، مرجوحه، بازپیچ، (منتهی الارب) : دوّدالغلام بر بانوج نشسته و بر هوا رفت و آمد نمود، تدوید، بر بانوج نشستن و بر هوا رفت و آمدنمودن، زحلوقه، بانوج چوبین که آن را بر جایی بلند نهند و کودکان بر دو طرف آن نشینند، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

تانگودار

تانگودار
تلفظ ارمنی تکودار است، رجوع به ’احمد تکودار’ و کتاب ’از سعدی تا جامی’ ادوارد برون ترجمه حکمت ص 29 حاشیۀ 1 شود
لغت نامه دهخدا

چلنگدار

چلنگدار
دهی جزء دهستان برغان بخش کرج شهرستان تهران که در 29 هزارگزی شمال راه شوسۀ کرج به قزوین واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 170 تن سکنه دارد. آبش از رود کردان. محصولش غلات، باغات میوه و لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است و از طریق کردان ماشین هم می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

تنگبار

تنگبار
درگاه و بارگاه شاه و امیری که باریافتن در آن دشوار باشد، کسی که به هیچکس اجازه ورود نزد خود ندهد، خدا باری تعالی
فرهنگ لغت هوشیار