جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پیغمبران

پیغمبری

پیغمبری
پیام آوری قاصدی رسالت: پیغمبری رنج بردم بسی نپرسید ازین باره از من کسی. (شا. بخ 1487: 6)، نبوت رسالت پیغامبری: مگر خواب را بیهده نشمری یکی بهره دانش ز پیغمبری. (شا. بخ 2367: 8)
فرهنگ لغت هوشیار

پیغمبری

پیغمبری
عمل پیغمبر. نبوت. نباوه. (منتهی الارب). رسالت. پیغامبری. پیامبری. پیمبری:
نشست اندرایران به پیغمبری
بکاری چنان یافه و سرسری.
دقیقی.
یکی پیر پیش آمدش سرسری
بایران بدعوی پیغمبری.
دقیقی.
بزابلستان شد به پیغمبری.
که نفرین کند بر بت آزری.
دقیقی.
که نپسندد او را (زرتشت را) به پیغمبری.
سر اندر نیارد بفرمانبری.
دقیقی.
ز چین نزد شاپور شد بارخواست
به پیغمبری شاه را یارخواست.
فردوسی.
چنان دان که شاهی و پیغمبری
دو گوهر بود در یک انگشتری.
فردوسی.
ببرد (محمد ’ص’) از همه گوی پیغمبری
که با او کسی را نبد برتری.
اسدی.
سر علمها علم دین ست کان
مثل میوۀ باغ پیغمبری ست.
ناصرخسرو.
بلی این و آن هر دو نطق است لیکن
نماند همی سحر پیغمبری را.
ناصرخسرو.
عدل کن زآنکه در ولایت دل
در پیغمبری زند عادل.
سنائی.
سر ز هوا تافتن از سروری ست
ترک هوا قوت پیغمبری ست.
نظامی.
شنیدم که مانی بصورتگری
ز ری سوی چین شد به پیغمبری.
نظامی.
چندین هزار سکه به پیغمبری زدند
اول بنام آدم و خاتم بمصطفی.
سعدی.
، فرستادگی. پیام آوری. قاصدی:
هماناکز ایران یکی لشکری.
سوی ما بیامد به پیغمبری.
فردوسی.
کزین پس بیائی به پیغمبری
ترا خاک داند که اسکندری.
فردوسی.
چو آن پاسخ نامه گشت اسپری
زنی بود گویا به پیغمبری.
فردوسی.
شوم پیش دژبان به پیغمبری
نمایم بدو مهر و انگشتری.
فردوسی.
به پیغمبری رنج بردم بسی
نپرسید از این باره از من کسی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پیغمبری

پیغمبری
اگر بیند از حال صلاح به فساد مبدل شد، دلیل کند بر نجسی و ادباری. اگر به خلاف این بیند، دلیل شود بر سعد و اقبال دین و دنیای وی. جابر مغربی
اگر دید که او پیغمبری شد از جمله پیغمبران و خلق را به خدا می خواند و راه توحید همی نمود، دلیل که نخست به محنت و بلا گرفتار شود و بعد از آن بر دشمنان ظفر یابد. اگر دید زاهد و مصلح شد، همین دلیل کند، لکن محنت و بلای وی در دنیا کمتر از آن بود. اگر دید که او محتشم و توانگر شد، نعمت دنیا بر وی فراخ شود، اما دین او تباه گردد. حضرت دانیال
اگر بیند نام وی متغیر شد، چنانکه او را به نام نیک خواندند، چون محمد و محمود وسعید و صالح و علی و مثل این، دلیل بود که او را به ذکر خیر و نیکی یاد سازند. اگر به خلاف این دید، مردمان وی را به شر و بدی یاد کنند. اگر بیند او پادشاه یا امیر یا قاضی شد، دلیل که در شغل خویش عدل و انصاف نگاه دارد. اگر به خلاف این بیند، دلیل شر و بدی بود.
فرهنگ جامع تعبیر خواب

پیغمبر

پیغمبر
پِیغامبَر، پیامبَر، پیَمبَر، رَسول، نَبی، نَبیَ اللّٰه، وَخشور، هر شخصی که خداوند او را با الهام، وحی و یا به واسطۀ فرشته خبر دهد و اوامر خود را به او برساند و یا او را برای راهنمایی خلق به راه راست مبعوث کند، برخی از پیغمبران قدیم پیرو شریعت پیغمبر دیگر بوده اند مانند یونس نسبت به موسی
آنکه پیغامی از طرف کسی برای دیگری ببرد
پیغمبر اولوالعزم: پیامبری که تابع پیغمبر دیگر نباشد. پیغمبران اولوالعزم پنج تن بوده اند مثلاً نوح، ابراهیم، موسی، عیسی و محمد که آخرین پیغمبران است
پیغمبر
فرهنگ فارسی عمید

پیغمبر

پیغمبر
پیک، کسی که پیغام را می برد، نبی، فرستاده خدا، پیغامبر، پیامبر
پیغمبر
فرهنگ فارسی معین

پیغمبر

پیغمبر
اشموئیل پیغمبر، دهی جزء بخش خرقان شهرستان ساوه. واقع در 24 هزارگزی مرکز بخش و 18 هزارگزی راه عمومی. کوهستانی و سردسیر دارای 276 تن سکنه. آب آن از قنات کوچک و محصول آن غلات. شغل اهالی آن زراعت. راه آنجا مالرو است و زیارتگاهی بنام اشموئیل پیغمبر دارد. در یک هزارگزی ده غاری بنام چیچه بار وجود داردکه از سقف آن آب قطره قطره بحوض وسط غار میریزد و غار طبیعی بنظر می آید. (فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا