جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پیشه مندی

پیله بندی

پیله بندی
عمل تنیدن کرم ابریشم پیله را، بسته بندی بادامه های ابریشم
پیله بندی
فرهنگ لغت هوشیار

پیله بندی

پیله بندی
عمل تنیدن کرم ابریشم پیله را، بسته بندی بادامه های ابریشم
لغت نامه دهخدا

شیوه مندی

شیوه مندی
شیوه گری. (ناظم الاطباء). رجوع به شیوه گری شود
لغت نامه دهخدا

شیشه بندی

شیشه بندی
نوعی از صفیر که انگشتان بر دهان نهاده آوازی کنند. (غیاث). شیشه بند کردن. سر انگشتی در بن ابهام حلقه کردن و انگشتان دیگر را خم دادن و بر دهان گذاشتن و آوازی برآوردن برای خجل ساختن کسی را. (آنندراج). شیشکی بستن. (یادداشت مؤلف). رجوع به شیشکی و شیشه بند شود
لغت نامه دهخدا

پشه بندی

پشه بندی
منسوب به پشه بند: پارچه پشه بندی (پارچه ای که مخصوص درست کردن پشه بند است)
فرهنگ لغت هوشیار

پیش بندی

پیش بندی
جلوگیری پیش گیری دفع، تهیه و حاضر کردن وسایل برای کاری تمهید: فلان برای مرافعه خود پیش بندی خوبی کرده بود
فرهنگ لغت هوشیار

پشه بندی

پشه بندی
منسوب به پشه بند. پارچۀ پشه بندی. یاپشه بندی، پارچۀ رقیق و تُنُک برای ساختن پشه بند
لغت نامه دهخدا

پیش بندی

پیش بندی
جلوگیری. دفع. پیشگیری، تمهید مقدمۀ مطلب. تهیه و حاضر کردن وسایل برای کاری: فلان برای مرافعۀ خود پیش بندی خوبی کرده بود، یعنی مقدماتی نیکو آماده ساخته بود
لغت نامه دهخدا