جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پیام رسان

پیغام رسان

پیغام رسان
آنکه پیغام رساند کسی که ادای رسالت کند: پیغام رسان او دگر بار آورد پیام ناسزاوار. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیغام رسان

پیغام رسان
پیام رسان، آنکه پیغام برساند، پیغام رساننده
پیغام رسان
فرهنگ فارسی عمید

پیغام رسان

پیغام رسان
که پیغام رساند. که ادای رسالت کند. که پیغام گزارد:
پیغام رسان او دگر بار
آورد پیام ناسزاوار.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیام رساندن

پیام رساندن
پیغام بردن تبلیغ رسالت کردن: اگر وقتی کنی بر شه سالامی بدان حضرت رسان از من پیامی. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیام رساندن

پیام رساندن
منتقل کردن پیام کسی به دیگری، برای مِثال گوش دلم بر در است تا چه بیاید خبر / چشم امیدم به راه تا که گزارد پیام (سعدی - لغت نامه - پیام گزاردن)
پیام رساندن
فرهنگ فارسی عمید

پیام رساندن

پیام رساندن
پیام بردن. الاکه:
اگر وقتی کنی بر شه سلامی
بدان حضرت رسان از من پیامی.
نظامی
لغت نامه دهخدا

زیان رسان

زیان رسان
زیان رساننده. آسیب و خسارت واردآورنده:
ز اقبال تو سنگسار گردد
چون پیل زیان رسان کعبه.
خاقانی.
رجوع به زیان و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا