جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پی آیند

پی آورد

پی آورد
دنبالعقباز پساز پی: اما آن ظلم که به پی آورد او در همدان بسنهء... رفت از همه سالها گذشته بود
فرهنگ لغت هوشیار

پیش آینده

پیش آینده
نزدیک آینده جلو آینده، اقدام کننده مقام: متکلف پیش آینده بکاری که افزون باشد از حاجت، مترقی، متجاوز، رخ دهنده حادث شونده، آینده مستقبل: پیدا کردن آنکه این جبناننده چیزی نبود عقلی و متغیر و ناشونده و از حال اکنون و گذشته و پیش آینده خبر نادارنده
فرهنگ لغت هوشیار

پیش آوند

پیش آوند
کلمه ای که در اول کلمات دیگر در آید و تغییری مختصر در معنی آن دهدپیشوند تصدیر مزید مقدم مقابل پساوند. توضیح این کلمه مستحدث است
فرهنگ لغت هوشیار

پیه آکند

پیه آکند
لقمه های نان که درون آن چربی کنند: ترتین پیه آکند کردن، 0 پرپیه پیه دار
فرهنگ لغت هوشیار

پیش آینده

پیش آینده
مقبل. مقدم. نزدیک آینده. متصدی. (منتهی الارب). مترقی. متجاوز. رخ دهنده: متکلف، پیش آینده بکاری که افزون باشد از حاجت. مستمیت، پیش آینده به جنگ. کابح، پیش آینده ازآن چیز که فال بد می گیری از وی. میتاح، پیش آینده مردم را به بدی. (منتهی الارب). رجوع به پیش آمدن شود
لغت نامه دهخدا

پیش آوند

پیش آوند
پیشاوند. مقابل پس آوند. لاحقه. مزید مقدم، مزید مقدمی که پیش از کلمه درآید و معنی آن کلمه را دگرگون سازد و آن جز از حرف اضافه باشد چون بر. در. اندر. فرا. فراز. فرو. و جز آن. نیز رجوع به پیشاوند شود
لغت نامه دهخدا

پی پینگ

پی پینگ
نام قدیم پِکن پایتخت قدیمی چین. امروزه کرسی (هوپه) ، در جوار دیوار عظیم چین، دارای 800000 تن سکنه و رصدخانه و کتابخانه ها و ابنیۀ زیبا. پی پینگ سابقاً دارای چند قسمت مشخص بود: شهر خارجی یا شهر چینی،شهر داخلی یا شهر تاتاری یا منچو، شهر زرد یا شهر امپراتوری، شهر سرخ یا حرم، که در آنجا قصر امپراطور بود. این شهر در 1860 میلادی بدست فرانسویان و انگلیسیان سپس در 1900 بسرعت توسط دول اروپائی اشغال گردید
لغت نامه دهخدا