جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پندآموزی

پندآموز

پندآموز
آموزندۀ پند. ناصح. واعظ. اندرزگوی، موجب عبرت. عبرت افزا. موجب انتباه:
بوسه خواهم داد ویحک بند پندآموز را (؟)
لاجرم زین بند چنبروار شد بالای من.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

خودآموزی

خودآموزی
آموزش بدون استاد. آموزش پیش خود. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

هنرآموزی

هنرآموزی
آموختن کار هنری. یاد گرفتن هنر:
چون هنرمند شدبه گفت و شنید
هنرآموزی سلاح گزید.
نظامی
لغت نامه دهخدا