جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پزاوش

پزاوه

پزاوه
جایی که ظرف های سفالی یا آجر و آهک را در آن حرارت می دهند تا پخته شود، کوره، داش
فرهنگ فارسی عمید

پزاوه

پزاوه
پژاوه. داش و کوره را گویند که در آن ظروف سفالین و خشت و گچ و آهک پزند. (برهان قاطع). آوه. و عوام آنرا پجاوه گویند. (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا

زاوش

زاوش
زئوس از خدایان یونانیان قدیم
سَیّارِۀ مُشتَری، در علم نجوم پنجمین و بزرگ ترین سیارۀ منظومۀ شمسی، قاضیِ چَرخ، قاضیِ فَلَک، زاووش، اورمَزد، هُرمُز، زَوَش، بِرجیس، ژوپیتِر، سَعدِ اَکبَر، سَعدُ السُّعود، زَواش برای مِثال فلک سادس ست زاوش را / که دهنده ست دانش و هش را (سنائی۱ - ۶۹۹)
زاوش
فرهنگ فارسی عمید

زاوش

زاوش
نام کوکب مشتری است. (برهان قاطع). نام ستارۀ مشتری است که لفظ دیگرش برجیس است. (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام). آقای پورداود آرد: کلمه زاوش یا زواش که در همه فرهنگها ضبط است و شعرای قدیم بمعنی مشتری استعمال کرده اند بنظر میرسد که مانند کلمات درهم و دینار و الماس و دیهیم و غیره اصلاً یونانی و از زوس Zeus (خدای بزرگ) مشتق باشد. (یشتها ج 1 ص 23 از حاشیۀ دکتر معین بر برهان قاطع) :
فلک سادس است زاوش را
که دهنده است دانش و هش را.
سنائی
لغت نامه دهخدا