معنی پای فشاری کردن
پای فشاری کردن
مصر بودن
تصویر پای فشاری کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با پای فشاری کردن
پای افشاری کردن
پای افشاری کردن
پا فشردن
فرهنگ لغت هوشیار
پای افشاری کردن
پای افشاری کردن
پافشردن. پای افشردن. استقامت. پایداری
لغت نامه دهخدا
پافشاری کردن
پافشاری کردن
پافشردن
فرهنگ لغت هوشیار
پافشاری کردن
پافشاری کردن
اصرار کردن، ایستادگی کردن
فرهنگ فارسی معین
پافشاری کردن
پافشاری کردن
Persevere
دیکشنری فارسی به انگلیسی
پافشاری کردن
پافشاری کردن
упорствовать
دیکشنری فارسی به روسی
پافشاری کردن
پافشاری کردن
durchhalten
دیکشنری فارسی به آلمانی
پافشاری کردن
پافشاری کردن
наполегливо працювати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
پافشاری کردن
پافشاری کردن
wytrwać
دیکشنری فارسی به لهستانی